شاید جایی دیگر



از اینکه تو رو وارد زندگیم کردم و اجازه دادم انقدر روح منو زخمی کنی از دست خودم خیلی عصبانی ام. اگه برمی گشتم عقب، تمام سکانس های زندگیمو که تو رو توشون دیدم پاک می کردم، که هیچوقت نشناسمت، هیچوقت بهت نگم دوست دارم، که هیچوقت خودم رو توی این فاجعه نندارم. تو دل منو میشکنی و بعد طلبکار جلوم وایمیستی و کسی که همیشه گریه می کنه منم. کسی که می‌شکنه ولی باز برمیگرده منم. تو کاری کردی که من دیگه احساس دوست داشتنی ندارم. کاری کردی که چشمام همیشه غمگین بمونه. من همیشه ازت خواستم منو ببینی و ندیدی. یه روزی از جلوی چشمات میرم. میدونم. خودم با پاهای خودم میرم و اونوقت دیگه میتونی منو راحت نبینی.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها